اقتصاد ایران در چند سال گذشته، شاهد اختلالات درونزا و برونزا از ناحیه تصمیمگیری و سیاست گذاری بوده که اگر یک اقتصاد با بنیه بالا و با ظرفیتهای خدادادی نبود، قطعن دچار عارضههای شدید میشد؛ هرچند برخی از این عارضهها هنوز وجود دارد،از جمله این سیاست ها برداشتهای بیرویه از حساب ذخیره ارزی و تخصیص آنها به دولت و نیز تخصیص منابع بانکی به طرحهای زود بازده را میتوان نام برد که رهاورد آن معوقات بالای شصت هزار میلیارد تومان برای نظام بانکی بود.
همچنین ایجاد رکود در بخشهای تولیدی کشور بهدلیل سیل بیرویه واردات کالاهای مصرفی و نیز رکود بازار مسکن و افت معنی دار قیمت نفت منجر به کاهش رشد اقتصادی کشور در سالهای گذشته شد. در کنار این شرایط اجرای هدفمندی یارانهها با سیاست پمپاژ پول و بدون التزام به این قانون در بخش حمایت از تولید و عدم تخصیص سهم ۲۰ درصدی بخش خصوصی برای بازسازی این بخش، اوضاع اقتصادی کشور را بیشتر به چالش کشید.
در چنین شرایطی، با وجود کاهش منابع درآمدی دولت از محل مالیاتها و درآمدهای نفتی بهنظر میرسد که دولت به سمت روشی نسنجیده و غیرمنطقی، یعنی استفاده از کالاهای انحصاری مانند سکه و طلا و مخصوصا ارز رفته و از این طریق قصد جبران کاهش درآمدها را دارد.
آنچه قابل تأمل است، شیوه اجرایی برای افزایش قیمت سکه و ارز است و گویا، دولت در یک تنگنای تأمین منابع به خصوص به خاطر کاهش نرخ رشد اقتصادی و رکود حاکم بر بخشهایی از اقتصاد قرار گرفته و برای جبران این شرایط به سمت استفاده ابزاری و بازی خطرناک افزایش قیمت ارز رفته است.
از سوی دیگر، با توجه به عدم مزیت نسبی کالاهای ایرانی و نبود تقاضا برای این کالاها در بازارهای جهانی مخصوصا در شرایط تحریم، نمیتوان به ادعای تقویت صادرات با افزایش نرخ ارز دل خوش کرد.
آنچه در شرایط کنونی قطعی است، تورم گسترده و لجام گسیخته ناشی از افزایش قیمت ارز که در تولید خود را نشان خواهد داد و به دنبال آن، کاهش قدرت خرید و تضعیف پول ملی است. اگر چه در کنار این مباحث یک شائبه سیاسی نیز در افزایش قیمت ارز وجود دارد؛ چرا که این افزایش ۱۰درصدی آن هم بهصورت یک شبه میتواند یک فرصت اطلاعاتی باشد که برخی افراد با ارتباطات و نفوذی که در دولت دارند از این تصمیم آگاه بوده و با استفاده از این رانت درآمدهای کلانی در این مدت اندک نصیب خود کردهاند و بیراه نیست اگر این درآمد را یک درآمد برای فعالیتهای انتخاباتی قلمداد کنیم.
این اقدام علاوه بر این بیثباتی مالی را در کشور نشان میدهد. زمانی که وعده رئیسجمهور مبنی بر عدمافزایش نرخ ارز، دو هفته دوام نمیآورد اختلال در نظام سرمایهگذاری و بیاطمینانی در بین فعالان اقتصادی بهعنوان یک نتیجه حتمی گریبانگیر اقتصاد کشور خواهد شد.
نکته بعدی و مهم این که در سال جهاد اقتصادی که باید همه ظرفیتهای نظام تصمیمگیری و قانونگذاری و اجرا با اولویت ایجاد تولید و پویایی در اقتصاد باشد، برعکس شاهد هستیم که شرایط به گونه ای رقم خورده که طی ماههای اخیر جریانات غیرمولد و سوداگری در بازارهایی همچون سکه و طلا قدرت گرفتهاند و جالب اینکه به جای کنترل ریشهای این قبیل فعالیتها و گرایش به سمت افزایش تولیدات در اقتصاد ملی، میدانی دیگر به عنوان بازار ارز برای سوداگران باز میشود.
با وجود این، به نظر میرسد که ارادهای در بعضی از سطوح مدیریت کلان اجرایی وجود دارد که این افزایش در نرخ ارز را به سمتی سوق دهد که با روش افزایش پلکانی و جذب دلالان و سوداگران، افزایش ۵۰ درصدی را برای قیمت ارز در ماههای آینده رقم بزند و از این طریق با به مخاطره انداختن اقتصاد ملی، به ظاهر به نفع دولت کسب درآمد کند. این در حالی است که تجربه تورم جهشی بالای ۵۰ درصد را در دهه ۷۰ به واسطه اجرای همین روشها شاهد بودیم/دکتر خوش چهره
مهمترین علت افزایش نرخ ارز در بازار ایران
January 6, 2012 by gajamoo2
Advertisements
خیلی تحلیل جالبی بود انصافا. نمی دونم این صحبتا مال کییه ولی الان که نرخ ارز حدود 80درصد رشد داره.
جدیده دلزده جان
تجربه دهه ی 70 دارم و کوتاه در موردش هم نوشته بودم
قربون قدمت