Feeds:
Posts
Comments

Archive for November, 2010

صبح امروز در 3 نقطه تهران انفجارهايي رخ داد كه هنوز از عامل و يا عوامل آن اطلاعي در دست نيست .
يكي از اين انفجارها در ولنجك و ديگري در بلوار ارتش روي داده است كه ماموران به دنبال سرنخي از علت و عاملان اين دو انفجار هستند.
گفته مي‌شود يكي از سوءقصدها به موجب به شهادت رسيدن يك استاد علوم پايه دانشگاه شد و حال استاد دانشگاه عالي دفاع ملي نيز وخيم است. اين سوءقصدها يادآور اقدام منافقين در موارد قبلي همچون ترور شهيد علي محمدي از اساتيد دانشگاه است.
یک شاهد عینی گفت: ساعت 7:45 دقیقه صبح امروز دو دستگاه موتورسیکلت با نزدیک شدن به خودروی پژوی استاد دانشگاه شهید بهشتی بمبی را به سمت خودرو پرتاب کردند که باعث انفجار شد.
یک شاهد عینی اقدام تروریستی امروز در مقابل دانشگاه شهید بهشتی گفت: ساعت 7:45 دقیقه صبح امروز دو دستگاه موتورسیکلت با نزدیک شدن به خودروی پژوی استاد دانشگاه شهید بهشتی بمبی را به سمت خودرو پرتاب کردند که باعث انفجار شد.
وی اظهار داشت: انفجار ناشی از این بمب صدای ناهنجاری تولید کرد و موتورسیکلت سواران با سرعت از محل حادثه گریختند.
این شاهد عینی افزود: در ادامه این حادثه پلیس در میدان دانشجو اقدام به تعقیب و گریز یک دستگاه پژو 206 کرد که به دلیل اقدام به فرار و بی‌توجهی به فرمان پلیس مأموران به سمت این خودروها شلیک کردند.
در سومین انفجار صبح امروز تهران که در محله شهید محلاتی روی داد، دو نفر کشته شدند / جوان آنلاین – خبر آنلاین – آتی نیوز

پ . ن گویا انفجار سوم در شهید محلاتی تکذیب شده

Read Full Post »

اشرف پهلوي در روز چهارم آبان ماه سال 1298 هجري شمسي در محله سنگلج تهران، پنج ساعت پس از تولد برادرش محمدرضا به دنيا آمد. پدرش رضاخان هنگام تولد او و برادرش هنوز در گمنامي به سر مي‌برد و در لشكر قزاق درجه سرهنگي داشت. مادرش تاج‌الملوك آيرملو يكي از مهاجران روسيه به شمار مي‌آمد، كه بعد از انقلاب بلشويكي همراه خانواده‌اش به آذربايجان ايران نقل مكان كرده بود.
اشرف پهلوي در سن هفده سالگي به عقد علي‌محمد قوام پسر ابراهيم خان قوام‌الملك شيرازي درآمد. ازدواج اشرف با علي قوام در فضايي آكنده از رنگ و بوي سياسي، بدون پيش‌زمينه‌هاي عاطفي و اخلاقي لازم براي پيوند زناشويي، به اشرف پهلوي تحميل شد. او از خاطره اين ازدواج به تلخي ياد كرده و مي‌گويد : « در حالي كه پيراهن سفيد به تن داشتم، در مراسم عروسي مشتركي كه براي من و شمس برپا شده بود، تن به ازدواج دادم. اما اگر پيراهن سياه پوشيده بودم، مناسب‌تر بود.» ازدواج اشرف پهلوي با علي‌محمد قوام بيش از شش سال دوام نياورد و در سال 1322 رسماً به طلاق انجاميد. حاصل اين ازدواج شهرام است كه نام خانوادگي پهلوي‌نيا را براي خود برگزيده است.
در پي سفر اشرف پهلوي به مصر وآشنايي او با احمد شفيق، مقدمات ازدواج آنها فراهم آمد. احمد شفيق يك تاجر مصري بود. او پسر شفيق پاشا رئيس دفتر خديو عباس حلمي بود، كه بعد از انتخاب ملك فؤاد به سلطنت، از مصر تبعيد و مقيم اروپا شد. ازدواج اشرف پهلوي با احمد شفيق در سال 1322 صورت گرفت. اما اين ازدواج نيز از آسيب زوال در امان نماند و آنها در سال 1329، يعني نه سال پيش از طلاق رسمي با توافق دوجانبه از هم جدا شدند. احمد شفيق در سال 1355 بر اثر بيماري سرطان درگذشت و فرزندان او شهريار و آزاده، نام خانوادگي شفيق را برگزيدند.
سومين شوهر اشرف پهلوي، مهدي بوشهري است. پدرش جواد بوشهري از خانواده‌هاي با نفوذ بوشهر به شمار مي‌آمد. مهدي بوشهري سفير سيار و رئيس هيئت مديره فستيوال‌هاي هنري بود. وي در اواخر عمر رژيم محمدرضا پهلوي، سازمان گسترش سينمايي را تأسيس كرد و چند فيلم سينمايي مشترك با شركت هنرپيشگان معروف جهان، در ايران تهيه كرد.
در دوران سلطنت پهلوي هيچ زني به اندازه اشرف در سياست داخلي و خارجي نقش‌آفرين نبود. او نقش اصلي را در كودتاي 28 مرداد 1332 بازي كرد. وي در سياستهاي بين‌‌المللي ايران هم دخالت داشت. به مسافرتهاي خارجي متعددي مي‌رفت و از طرف برادرش، مذاكراتي را با دولتهاي متخاصم ايران انجام مي‌داد. براي نمونه، اشرف در سالهاي بعد يكي از چهره‌هاي مهم در برقراري رابطه ايران با جمهوري خلق چين بود. او همچنين از سالهاي دهه 1950 يكي از اعضاي اصلي هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل محسوب مي‌شد.
يكي از نخستين نقشه‌هاي او اين بود كه با استفاده از مطبوعات بتواند پايگاهي سياسي براي محمدرضا پهلوي تدارك ببيند و براي اين منظور با يافتن يك سردبير مشتاق و با كمك مالي دربار، روزنامه اطلاعات را ارگان دربار ساخت.
اشرف پهلوي در رأس هرم تصميم‌گيري‌هاي سياسي در كشور قرار داشت و در زندگي خصوصي برادرش دخالت مي‌كرد و تا آنجا پيش مي‌رفت كه ميان شاه و ملكه‌اش آتش نفاق مي‌انداخت و همچنين در مورد تصميم‌گيريها خط اصلي را مي‌داد و عقيده‌اش را به برادرش تحميل مي‌كرد و قدرتش به حدّي بود كه محمدرضا پهلوي نمي‌توانست در مقابل وي مقاومت كند.
روزگاري به اشرف «اردك سياه رضاشاه» مي‌گفتند. اما بعدها يكي از روزنامه‌نويسان فرانسوي به او لقب « پلنگ سياه» داده بود. لقبي كه از شنيدنش خرسند مي‌شد. اشرف در خاطرات خود اعتراف كرده است كه از اين عنوان خوشش آمده و آن را متناسب با خلقيات خود مي‌داند. ” البرتو بليجي“ يكي از روزنامه‌نگاراني كه شرحي درباره زندگي اشرف نوشته، به وي لقب «ام‌الفساد» داده است. اين لقب خشم اشرف را به دنبال داشت و به نظر وي از او جز يك بيمار جنسي با تمايلات ساديسمي، هيچ نكته مثبت ديگري ترسيم نشده است / فرارو

Read Full Post »

در یکی از اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس ،پادشاه عربستان سعودی در گفتگویی به متکی میگوید: شرتان را از سر ما کم کنید. کشورهای عربستان سعودی، اردن، مصر، کشورهای حاشیه خلیج پارس و دیگر کشورهای عربی از امیال اتمی رژیم ایران نگران و از دخالت آن در عراق و حمایت اش از حزب الله و حماس خشمگین اند. پادشاه عربستان در گفتگویی به فرستاده کاخ سفید میگوید: هدف این رژیم آشوبگری در خاورمیانه است. وزیر خارجه امارات متحده عربی تهدید این رژیم را فراتر از تسلیح آن به بمب اتمی میداند. وی معتقد است که حمایت رژیم از تروریسم محدود به حماس و حزب الله نمیشود. بلکه گستردگی حمایت رژیم تهران از تروریستها، کشورهای افغانستان، یمن ، کویت، بحرین و استانهای شرقی عربستان سعودی و آفریقا را در بر میگیرد. وزیر اطلاعات کویت به ژنرال دیوید پتراوس، فرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی، میگوید که رژیم ایران از آشوبگران در خلیج پارس و یمن حمایت میکند. مصر نیز نگاهی منفی به حکومت ایران دارد. حسنی مبارک بمانند پادشاه عربستان بسیار به تلاش اوباما برای همکاری با رژیم تهران بدبین بود. / poison

Read Full Post »

در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و …گفت: جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم.کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه. مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.
به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است،دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی دهم.
این شخص مارتین لوتر بود که با این حرکت، نه تنها ضربه ای به کسب و کار کلیسا زد، بلکه با پذیرش مشقات فراوان، خود را برای اینکه مردم را از گمراهی رها سازد، آماده کرد

Read Full Post »

Older Posts »