Feeds:
Posts
Comments

Archive for the ‘فرهنگ و هنر’ Category

mardouk Gajamoo

هیئت باستان شناسی مشترک ایران و ایتالیا که از چند سال پیش برای شناسایی شهر پارسه، در پاسارگاد به حفاری های باستان شناسی در اطراف تخت جمشید دست زده بودند موفق به کشف بنایی منحصر به فرد از دوران کورش هخامنشی شدند.
این هیئت در جریان کاوش های خود در سه سال پیش به تلی آجری برخوردند و حفاری در آن را آغاز کردند.
تل آجری در واقع بنای باستانی بزرگی ست بازمانده از دوران هخامنشیان که در سومین دوره کاوش های باستان شناسی این هیئت در نزدیکی تخت جمشید کشف شده است. علیرضا عسگری چاووشی، استاد دانشگاه شیراز و رئیس ایرانی هیئت کاوش در تل آجری به خبرگزاری میراث فرهنگی گفته است این بنا از خشت و آجر است که خشت ها در داخل دیوارها و آجرهای لعاب دار در نمای خارجی دیوار ها به کار رفته اند و آجرها با لعاب ها و نقش های حیوانات افسانه ای تزئین شده اند. به گفته آقای عسگری «این بنای شگفت انگیز حداقل ۳۳ در ۳۳ متر است و در ساخت آن هزاران آجر لعاب دار به کار رفته است». او ضخامت دیوارهای این بنا را ۱۰ متر اعلام کرده و گفته است:« کشف چنین بنایی با این عظمت، حجم و تعداد آجرهای لعاب دار در منطقه فارس بی نظیر است». به گفته او در این بنا کتیبه ای به خط میخی اکدی بابلی نیز به دست آمده است.
به گفته آقای عسگری آجرهای لعاب دار این بنا دارای نقش هایی از اسطوره های ایران باستان و بین النهرین باستان است به طوری که حتی قالب هایی که برای تزئین نقش ها بر آجرها به کار رفته اند با قالب و نقش هایی که برآجرهای لعابدار دروازه معبد ایشتار در بابل به کار رفته یک سان است. شواهدی ازوجود نقش موشخوشو، نماد ایزد مردوک، گل های لوتوس شانزده پر، و روش ها و فنون تزئین آجرها، رنگ ها و نقش ها و استفاده از قیر برای محافظت آجرها، همه حکایت از آن دارند که این بنا در دوره کورش هخامنشی ساخته شده است. نماد ایزد مردوک و دیگر نقش های این بنا بعد از کورش دیگر در هنر هخامنشی دیده نشده است.
رئیس گروه ایرانی هیئت باستان شناسان می گوید در زمانی که کورش در سال۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد، کاهنان بابلی ایزد مردوک را به عنوان بزرگ -ایزد آسمان ها و زمین می پرستیدند و در آن زمان به دلیل ثروت و قدرت بابل، این ایزد قدرتمند ترین ایزدان بین النهرین بود. باستان شناسان احتمال می دهند که پس از فتح بابل، کورش، در ادامه سیاست رواداری فرهنگی و مذهبی خود، به کاهنان بابلی اجازه داد که نیایش گاه خود را در تخت جمشید، که مرکز سیاسی هخامنشیان بود، بناکنند و عده ای از هنرمندان و معماران بابلی را برای بنای معبد پرستش مردوک به تخت جمشید آورد./ صدای آمریکا

Read Full Post »

asal badiei kavousi Gajamoo

دکتر امیر هوشنگ کاووسی یکی از نخستین منتقدان سینمایی ایران،در تهران درگذشت بی آنکه اعضا خود را به دیگران هدیه کرده باشد
دکتر هوشنگ کاووسی، مردی که طی شش دهه با نوشتن ده‌ها مقاله درباره فیلم و هنر سینما، در تکوین و ارتقای آگاهی سینمایی در ایران مؤثر بود،دوم فروردین 92 از بین ما رفت بی آنکه مرگش بین هموطنانش شک و شبه ای ببار آورد
دکتر هوشنگ کاووسی کارگردانی که در انتقاد تند از «بی‌مایگی» و «ابتذالی» که در سالهای پیش از انقلاب، سینمای ایران را فرا گرفته بود، شهرت یافت در بیمارستان سینا چشم از جهان فرو بست بی آنکه صدا و سیمای وطنی از مرگش سخنی گفته باشد

عسل بدیعی هنرمند جوان سینمای ایران صبح روز 12 فروردین به دلیل مسمومیت دارویی درگذشت
عسل بدیعی هنرمند جوان سینمای ایران قبل از مرگ اعضاء بدن خود را بخشیده بود
عسل بدیعی هنرمند جوان سینمای ایران صبح روز 12 فروردین به دلیل عارضه مغزی درگذشت
عسل بدیعی …………………
عسل بدیعی …………………
عسل بدیعی …………………
و این تیتر خبر درگذشت مرحومه عسل بدیعی حداقل 24 ساعت در رسانه های ضرغامی ادامه داشت آن هم تنها به این دلیل که شاید یکی پیر بود و دیگری جوان!
یکی قبل از مرگ اعضاء بدن خود را اهدا کرده بود و دیگری نه!
یکی مرد بود و شاید دیگری زن ! و برای اولین بار بود که برای تلویزیون ضرغامی فرقی نمی کرد مرگ یکی از دو هنرمندان خودکشی بوده یا اُوردُز!! که در اصطلاح پزشکی،به اُوردُز مسمومیت دارویی هم تلقی می شود و ……………… بماند
به هر حال هر دو عزیز دیگر در بین ما نیستند و به احترام روحشان تا همینجا بسنده می کنم اما تفاوت مرگ دو انسان، دو هنرمند در یک رسانه دولتی از کجا تا به کجا؟ / روحشان شاد

Read Full Post »

آه ، ما ! ما الاغها !…
ما جماعت الاغها هم سابق بر این درست مثل جماعت آدمها حرف می زدیم
ما هم برای خودمان زبان به خصوصی داشتیم
موزون و شیرین و خوشایند صحبت می کردیم
چه عالی حرف می زدیم و چه ترانه های دل انگیز سر می دادیم
البته ما الاغها به زبان آدمها حرف نمی زدیم
به زبان خود الاغها حرف می زدیم
زبان الاغها زبانی بود انعطاف پذیر ، لطیف و غنی .
ما جماعت الاغها آنوقت ها عرعر نمی کردیم، بعدها عرعر کردن را پیشه ی خود کردیم .
همانطور که می دانید حالا تمام خواستها ، احساسها ، آرزوها ، تلخکامی ها و شادیهامان را برای همدیگر و شما انسانها – که آقای ما باشید – تنها بوسیله عرعر کردن می فهمانیم . راستی عرع کردن چیست ؟ عرعر کردن عبارت از این است که صداهایی پشت هم با دو هجای کشیده به شکل ” آآآآ – ای ی ی ی “یکی از ته گلو و دیگری از جلو دهان خارج شود . عرعر کردن همین است . زبان غنی ما یواش یواش تحلیل رفت تا آخرش محدود شد به همین صدای دو هجایی . آخر مخلوقی مثل ما چطور می تواند تمام احساسات خود را با این یک شبه کلمه بفهماند ! …
دلتان نمی خواهد بدانید چطور شد که زبان غنی و وسیع الاغها مرد و بعدش ما الاغها شروع به عرعرکردیم؟ اگردلتان بخواهد موبه مو خواهم گفت . جان مطلب اینجا است که زبان ما به تته پته افتاد و زبان الاغها را یکسر فراموش کردیم از آن روز به بعد فقط می توانیم عرعر بکنیم و می کوشیم که تمام احساساتمان را با همین صدای دو هجایی کشیده به فهمانیم .این واقعه که چطور زبانمان به تته پته افتاد، مربوط به زمانهای قدیم است .
از نسلهای قدیم قدیم الاغ پیرنری بود.روزی این الاغ پیر نسل قدیم تک وتنها تو صحرا می چرید،می چرید و به زبان الاغها خوش ، خوش ترانه می خواند .یهو بوی به بینیش خورد،اما بوی مطبوعی نبود.بوی گرگ بود .
الاغ پیر پیش خود گفت: نه بابا،بوی گرگ نیس… بعدش بی اعتنا به چریدن پرداخت. بوی گرگ رفته رفته شدت یافت . مثل روز روشن بود که گرگ دارد نزدیک می شود .نزدیک شدن گرگ همان و سفره شدن شکم همان .
الاغ نسل قدیمی پیش خود گفت : گرگ نیس بابا ، گرگ نیس ! …
باز خودش را به بی اعتنایی زد . اما بوی گرگ یواش ، یواش همه جا می پیچید ، الاغ پیر ، هم می ترسید و هم گویی که به آن دور و برها آشنایی ندارد،پیش خود می گفت :
انشا ء الله گرگ نیس. گرگ از کجا می آید اینجا ؟ چطور می تونه منو پیدا کنه ؟ …
همین جوری که داشت به خودش می قبولاند ، صداهای ناخوشایندی به گوشش خورد .صدای گرگ بود، گرگ … الاغ پیرگوشهاش را تیز کرد که صدا را بشنود . خودش بود ، صدای گرگ.
از آنجا که اصلاٌ و ابدا ٌ دلش نمی خواست گرگ این طرفها پیداش بشود ، پیش خود گفت : نه باب ، این که صدای گرگ نیس ، به خیالم رسیده …
بعد باز شروع به چریدن کرد . اما صدا رفته رفته نزدیک می شد . الاغ نسل قدیمی چند باره خواست به خودش به قبولاند که : گرگ نیس آره که نیس . این صدا نمی تونه صدای گرگ باشه …
صدای وحشت آور گرگ باز هم نزدیکتر شد . الاغ پیش خود گفت : نه ، نه … کاشکی گرگ نباشه … گرگ این طرفها می خواد چکار ؟
از طرف دیگر بس که می ترسید ، چشمهاش تو حدقه اینور آنور می چرخید ، یکهوچشمش افتاد به سر کوههای پیش روش .گرگی میان مه دیده می شد.

پ . ن  نوشته عزیز نسین ترجمه صمد بهرنگی

Read Full Post »

nima nahavandian Gajamoo

بامداد امروز (یکشنبه سوم دی‌ ماه) در پی تماس تلفنی با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 مبنی بر فوت فردی به نام «نیما» از مجریان صداوسیما در منزل شخصی‌اش، بلافاصله ماموران کلانتری 137 شهرآرا و کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حاضر و ضمن حفظ صحنه، به بررسی در این خصوص پرداختند
نیما نهاوندیان علاوه بر شبکه دو در شبکه جام جم نیز برنامه اجرا می‌کرد. او با رادیو گلستان نیز همکاری داشته است.
نهاوندیان درباره‌ی نحوه اجرایش گفته بود: یک عده اجرایم را آبی و یک عده قرمز می‌بینند ولی اینها مصداق هر کسی از ظن خودشد یار من است، چون من بی‌رنگ اجرا می‌کنم.
او در پاسخ به اینکه آیا سهم مخاطب از اجرایتان را پرداخته‌اید؟ هم گفته بود: با صراحت می‌گویم که حتی تا آخر عمرم هم نمی‌توانم سهم مخاطب را بپردازم. مردم سرزمین مقدس ایران خیلی لایقند که همه چیز داشته باشند، ولی من همه توانمندی‌ها را ندارم. مردم سرزمین ما وارث مردان بزرگی همچون شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران هستند / روح ش شاد

Read Full Post »

Older Posts »