Feeds:
Posts
Comments

Archive for May, 2011

Read Full Post »

علي دايي با حضور در ورزشگاه آزادي بر تابوت ناصر حجازي بوسه زد.
مراسم تشييع جنازه مرحوم ناصر حجازي دقايقي پيش در ورزشگاه آزادي آغاز شد. علي دايي كه در ورزشگاه حضور دارد به سمت آتيلا حجازي رفت و او را در آغوش گرفت و دقايقي گريه كرد. دايي سپس به سمت پيكر حجازي رفت و بر تابوت وي بوسه زد.
فتح الله زاده در جلوي درب غربي ورزشگاه ايستاده بود و به ميهمانان تسليت و خوشامد مي‌گفت.
پيشكسوتان استقلال، پرسپوليس و تيم ملي هر يك با اتوبوس جداگانه‌اي به ورزشگاه آزادي آمدند اما به علت ازدحام پشت درب غربي اين ورزشگاه نتوانستند به موقع خود را براي تشييع پيكر ناصر حجازي به ورزشگاه برسانند.

Read Full Post »

صیغه بدون اذن پدر
دخترک نشسته بود روی پله های دبیرستان و زل زده بود به روبه‌رویش. همکلاسی هایش یکی بعد دیگری از او خداحافظی می کردند. بعضی ها تنها و بعضی هم در گروه های دو سه نفره از در آهنی سبز رنگ انتهای حیاط مدرسه می گذشتند و در پیچ کوچه گم می شدند. حیاط که خلوت شد از جایش بلند شد و به سرعت از حیاط گذشت و به در رسید. گوشی باریک سیاه رنگ را از ته کیفش درآورد و آن را روشن کرد. صدای تک زنگ تلفن همراهش رشته افکارش را پاره کرد. نفس عمیقی کشید و با دلخوری گفت باز هم یک تبلیغ از یک شرکت یا مغازه. چند لحظه بعد صفحه پیامک روی مانیتور باز شد، چشم هایش را ریز کرد و دوباره و سه باره متن را خواند. نیم چرخی زد و دور و برش را نگاه کرد و باز جمله را که می دید کلمه به کلمه خواند.« بدون نیاز به شاهد و اذن پدر شما را صیغه می کنیم و در هیچ دفتری این امر ثبت رسمی نمی شود.» سرش را بلند کرد و به روبه‌رو خیره شد. نگاهش رسید به پسرکی که چند متر جلوتر درون خودروی پراید نشسته و بود و انتظارش را می کشید. چند روز بود که ذهنش مشغول پسر لاغر اندامی بود که هر روز ظهر می ایستاد درست پشت پیچ خیابانی که یک طرفش به مدرسه و سمت دیگرش به ایستگاه اتوبوس می رسید. باز کلمه ها در ذهنش جان گرفت صیغه، بدون اذن پدر و ثبت نشدن…. / آریاییان

Read Full Post »

تولد حضرت فاطمه س و روز مادر را به مادران همه خوانندگان وبلاگم تبریک می گویم

Read Full Post »

Older Posts »