بامداد امروز (یکشنبه سوم دی ماه) در پی تماس تلفنی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 مبنی بر فوت فردی به نام «نیما» از مجریان صداوسیما در منزل شخصیاش، بلافاصله ماموران کلانتری 137 شهرآرا و کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حاضر و ضمن حفظ صحنه، به بررسی در این خصوص پرداختند
نیما نهاوندیان علاوه بر شبکه دو در شبکه جام جم نیز برنامه اجرا میکرد. او با رادیو گلستان نیز همکاری داشته است.
نهاوندیان دربارهی نحوه اجرایش گفته بود: یک عده اجرایم را آبی و یک عده قرمز میبینند ولی اینها مصداق هر کسی از ظن خودشد یار من است، چون من بیرنگ اجرا میکنم.
او در پاسخ به اینکه آیا سهم مخاطب از اجرایتان را پرداختهاید؟ هم گفته بود: با صراحت میگویم که حتی تا آخر عمرم هم نمیتوانم سهم مخاطب را بپردازم. مردم سرزمین مقدس ایران خیلی لایقند که همه چیز داشته باشند، ولی من همه توانمندیها را ندارم. مردم سرزمین ما وارث مردان بزرگی همچون شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران هستند / روح ش شاد
Archive for December, 2012
مرگ مشکوک مجری صدا و سیما
Posted in فرهنگ و هنر, ورزشی, اجتماعی, عکس, tagged مرگ مجری شبکه دوم, مرگ نیما نهاوندیان, نمیا نهاوندیان, ورزش, شهرآرا on December 23, 2012| Leave a Comment »
در شب یلدا، ما همه خوابیم
Posted in فرهنگ و هنر, اجتماعی, خودمونی, دانستنی, عکس, tagged هندوانه, گنجشک, انار, اعتماد, باران کوثری, خاموش, زهرمار, ساکت, شب یلدا 91 on December 20, 2012| 1 Comment »
حتما حكايت آن جوجه گنجشك را شنيدهايد كه فكر ميكرد با پاهايش آسمان را نگه داشته. من آن جوجه گنجشك بودم. از شب و خواب ميترسيدم و فكر مي كردم اگر چشمانم را ببندم آسمان
مي افتد و جهان به هم مي ريزد. بيدار مينشستم منتظر صبح كه همه بيدار شوند و با هم دنيا را نجات دهيم! بچه بودم و پر از توهماتي كه از مغزم بزرگتر بودند و از سر كوچكم بيرون ميزدند. اما شبهاي يلدا فرق مي كرد. همه بياصرار من بيدار مينشستند تا صبح. ترسي نبود از تنهايي و تاريكي و شب پر بود از شور و بيداري و حرف و انار. چه سرخوش بودم من شبهاي يلدا! يادش به خير !
اما اين روزها، شبها بهترند. شبها كه همهچيز آرام و ساكن و ساكت است. شبها كه كسي حرفي نمي زند، چيزي نمينويسد، فيلمي نميسازد، قلم نميزند، تئاتر بر صحنه نمي برد، آواز نميخواند. شبها كه خاموش و آرامند و ما همه خوابيم و فراموشكار، نه حركتي، هيچي…
مرا ببخشيد كه امسال مثل زهرمار تلخم. حالم خوش نيست. و از انار و هندوانه و سرخوشي خبري نيست. تنها دلخوشيام اين است كه امشب طولانيتر است و بيشتر ميخوابم. اين روزها شبها بهترند، شبهاي طولانيتر بهتر… اين روزها من فقط خوابم ميآيد. به اندازه همه آن شب هاي بيداري خوابم ميآيد. مرا از شبنشيني معاف كنيد، امسال من مي خوابم. شب يلدايتان بخير! / اعتماد،باران کوثری
عشق
Posted in اجتماعی, خودمونی, زمزمه های عاشقانه, شعر, عکس, tagged فاصله, لب, نفس, نوش, چشم, دست, عشق on December 13, 2012| 3 Comments »
عشق یعنی
از من دور باشی
دکمه های پیراهنت را
با انگشت های من باز کنی
از تو دور باشم
چایم را با لبهای تو بنوشم
خوابم را با چشم های تو ببینم
و نفسم بسته به نفس های تو باشد…
عشق یعنی
سرم را برگردانم
تو از فاصله ی هزار کیلومتری
برایم دست تکان بدهی…
من بی پروا
دستت را بگیرم
پ . ن با تشــــــــــکر از مرضیه بانو